کودک چطور زبان دوم را متفاوت از زبان مادری یاد میگیرد؟
یادگیری زبان اول (زبان مادری) فرآیندی طبیعی، غریزی و ناگزیر است که تقریباً همه کودکان در مسیر رشد خود طی میکنند. اما وقتی صحبت از زبان دوم میشود، شرایط کمی متفاوت است.
والدین و مربیان اغلب میپرسند، آیا کودک زبان دوم را مثل زبان مادری یاد میگیرد؟ چه تفاوتهایی بین این دو وجود دارد؟ آیا یادگیری همزمان هر دو زبان باعث سردرگمی میشود؟
در این مقاله، به بررسی تفاوتهای کلیدی بین یادگیری زبان اول و زبان دوم در کودکان میپردازیم.
۱. منبع یادگیری: طبیعی در برابر هدفمند
زبان اول (L1): زبان مادری در محیطی کاملاً طبیعی یاد گرفته میشود. کودک با شنیدن مکرر زبان اطرافیان (خانواده، پرستار، خواهر و برادر)، بهصورت ناخودآگاه شروع به فهمیدن و سپس حرف زدن میکند.
زبان دوم (L2): یادگیری زبان دوم معمولاً در محیطی ساختاریافتهتر و با هدف مشخص اتفاق میافتد (مثلاً در کلاس زبان یا خانه بازی دوزبانه). این زبان ممکن است ورودی کمتری نسبت به زبان اول داشته باشد.
نکته: برای یادگیری مؤثر زبان دوم باید محیط تا حد امکان طبیعی و مشابه با زبان اول طراحی شود.
۲. سن شروع یادگیری و نقش “دوره بحرانی”
زبان اول: یادگیری زبان مادری از بدو تولد شروع میشود. مغز در این مرحله بهشدت پذیرای ورودی زبانی است.
زبان دوم: هرچه شروع یادگیری زبان دوم زودتر باشد (قبل از ۷ سالگی)، مسیر یادگیری آن شبیهتر به زبان مادری خواهد بود. پس از آن، مغز انعطافپذیری کمتری دارد و یادگیری بیشتر بهصورت آگاهانه صورت میگیرد.
اصطلاح مهم: «دوره بحرانی یادگیری زبان» (Critical Period) به بازهای از سنین پایین اشاره دارد که کودک در آن به بهترین شکل میتواند زبان جدید را بهصورت طبیعی جذب کند.
۳. شیوه یادگیری: ناخودآگاه در برابر آگاهانه
زبان اول: یادگیری زبان اول کاملاً ناخودآگاه است. کودک هیچوقت گرامر را بهصورت رسمی یاد نمیگیرد اما آن را بهدرستی استفاده میکند.
زبان دوم: مخصوصاً اگر در سنین بالاتر آموخته شود، یادگیری ممکن است با آموزش آگاهانه گرامر، لغت و قواعد همراه باشد.
نکته: برای کودکان کوچک، یادگیری زبان دوم نیز باید تا جای ممکن ناخودآگاه و از طریق بازی، شعر، قصه و تعامل باشد.
۴. تأثیر زبان اول بر زبان دوم (و بالعکس)
کودکی که ابتدا زبان مادری را یاد گرفته و سپس زبان دوم را میآموزد، ممکن است گاهی ساختارهای زبان اول را در زبان دوم وارد کند (و برعکس). این پدیده به نام “انتقال زبانی” (language transfer) شناخته میشود. این موضوع طبیعی است و با افزایش تمرین، کودک میآموزد که این دو زبان را از هم جدا کند.
نکته برای مربیان: باید اشتباهات ناشی از انتقال زبانی را بهعنوان بخشی از فرآیند رشد در نظر گرفت، نه اشکال یا ناتوانی.
۵. سرعت یادگیری و میزان ورودی
زبان اول: به دلیل قرار گرفتن دائم کودک در معرض زبان اول، سرعت یادگیری آن بالا و پایدار است.
زبان دوم: اگر کودک فقط چند ساعت در هفته در معرض زبان دوم باشد، طبیعی است که پیشرفت کُندتر باشد.
راهکار: افزایش زمان ورودی زبانی (مثلاً با گوش دادن به آهنگ، دیدن کارتون، یا صحبت روزمره در خانه) میتواند فرآیند یادگیری را تسریع کند.
۶. احساس تعلق و انگیزه شخصی
زبان اول: زبان مادری بخشی از هویت کودک است و با احساس امنیت، خانواده و خانه گره خورده است.
زبان دوم: ممکن است ابتدا بیگانه بهنظر برسد، اما با تجربههای مثبت، بازی و روابط عاطفی در محیط یادگیری، کودک به آن زبان هم احساس علاقه و وابستگی پیدا میکند.
نکته احساسی: اگر زبان دوم با احساس شادی، توجه و ارتباط انسانی همراه باشد، در ذهن کودک جایگاه محکمی پیدا میکند.
جمعبندی: یادگیری زبان دوم در کودکی با یادگیری زبان اول تفاوتهایی دارد؛ اما اگر به شیوهای طبیعی، سرگرمکننده و عاطفی ارائه شود، مغز کودک بهخوبی آن را جذب میکند. والدین و مربیان باید بدانند که کودک میتواند هر دو زبان را با موفقیت یاد بگیرد، بهشرط آنکه، محیط زبانی کافی و متنوع باشد کودک تحت فشار یا مقایسه قرار نگیرد و یادگیری با لذت، تعامل و ارتباط انسانی همراه باشد.

